انگشتری سوم خاتم

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا رو شکر که دوباره به محرم رسیدیم و امام حسین(ع) ما رو توی بهشت روضه هاش راه داده،با اجازه استاد قزوه قسمتی از شعر انگشتری سوم خاتم رو گذاشتم:

عباسِ علی تشنه و طفلان همه تشنه

فریاد و فغان از ستم قوم دغا، های


بازوی حرم، نخل جوانمردی و ایثار

عباس علی، حضرت شمع شهدا، های


آتش به سوی خیمه و خرگاه تو می‌رفت

از دست ابالفضل چو افتاد لوا، های

 

خورشید نه این است که می‌چرخد هر روز

خورشید سری بود جدا شد ز قفا، های


می‌چرخد و می‌چرخد و می‌چرخد، گریان

هفتاد قمر گرد سرِ شمس ضُحی، های


خونین شده انگشتری سوّم خاتم

از سوگ سلیمان چه خبر، باد صبا!؟ های


از داغ علی اصغر محزون، جگرم سوخت

با رفتن عباس، قدم گشت دو تا، های

 

 

 

 

 

 لب تشنه ای که آب به دستش نیاز داشت!

بسم الله الرحمن الرحیم

                            

              

        مردی میان حادثه عزم نماز داشت                   لب تشنه ای که آب به دستش نیاز داشت

        شاه غریب بی کس و تنها که مانده بود،            وقتی هزار لطمه ز سوز و ز ساز داشت........

                                            

             

 

فریاد زد که کیست که یاری کند مرا؟                 فریاد شاه عشق هزاران فراز داشت

     از مردگان صدای جوابی نمی شنید                    حجت تمام گشت و به رفتن جواز داشت

             

 

   مردانه در کشاکش میدان غروب کرد            خورشید عاشقی که نشان از حجاز داشت

           

شمر همین آل خلیفه است !

                                                       

بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی هاعلیرضا قزوه رو با شعر شام غریبان حسین امشب است که در جریان عاشورای ۸۸ گفته بود میشناسند. که به راستی حق ماجرا رو ادا کرده بود.این روزها مظلومیت مردم بحرین قلب این شاعر متعهد رو به درد آورده و شعری گفته که بسیار تکان دهنده است. با اجازه از محضر این شاعر بزرگوار شعر "شمر همین آل خلیفه است" رو براتون میذارم:

مختار!

راهی نمانده است

همین امشب  

از سریال بیرون بزن

پیش از آن که شمر و سنان کاری کنند

با کمک سازمان ملل

بیرون بزن

 با همین کیان ایرانی و همین ایرانیان

که نشسته اند پای گیرنده هایشان

و با همین شمشیرها

که در دست فرزندان مالک است

به جنگ شمر برویم

و شمر همین آل خلیفه است

همین عبدالله است و همین عبیدالله

و شمر همین شورای اعراب اند

که منجنیق آورده اند در بحرین

و" آیات" خدا را می کشند و لگدمال می کنند

وگرنه اهل سنت با مایند

و عاشقان رسول الله با مایند

تنها شمر و سنان

با آل سعود و آل خلیفه

با آل شکم و آل حرام آن سویند

و آل کاخ سفید و آل کاخ الیزه آن سویند

و آل بی بی سی

همیشه آن سو بودند

به مختار گفتم چاره ای نمانده

باید از دل سریال بیرون زد

با اسب

با شمشیر

با قایق های تندرو و با شعر

که  جهان همین کوفه ست

و عاشقان علی(ع) امشب

بر پشت بام های زمین آتش روشن کرده اند

منبع:www.ghazveh.blogfa.com

تقدیم به حماسه برادران بحرینی ام

شعری از حمید رضا برقعی در وصف حماسه مسلمانان قهرمان بحرین به امید فرج و پیروزیشان :

جنگجویی خسته ام بعد از نبردی نابرابر

پیش رویش پشته ای از کشتهء همسنگرانش

 تقدیم به حماسه برادران بحرینی ام

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است

مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است

بحر آرام دگر باره خروشان شده است

ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است

دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است

لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است

با شماییم شمایی که فقط شیطانی است

(دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است)

با شماییم که خود را خبری می دانید

و زمین را همه ارث پدری می دانید

با شماییم که در آتش خود دود شدید

فخر کردید که هم کاسهء نمرود شدید

گرد باد آتش صحراست بترسید از آن

آه این طایفه گیراست بترسید از آن

هان! بترسید که دریا به خروش آمده است

خون این طایفه این بار به جوش آمده است

صبر این طایفه وقتی که به سر می آید

دیگر از خرد و کلان معجزه بر می آید

سنگ این قوم که سجیل شود می فهمید

آسمان غرق ابابیل شود می فهمید

پاسخت می دهد این طایفه با خون اینک

ذولفقاری زنیام آمده بیرون اینک

هان!بخوانید که خاقانی از این خط گفته است

شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است

هان بترسید که این لشکر بسم الله است

هان بترسید که طوفان طبس در راه است

 

 

یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم

روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم

پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است

یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است

 

بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

کلیپ صوتی : ای خدا مهدی نیامد


جان عالم بر لب آمد      ای خدا مهدی نیامد

چشم عالم پر زخون شد     ای خدا مهدی نیامد

هرچه گفتم، یاابن طه، یاابن یاسین، یاابن احمد

العجل یاابن علی المرتضی مهدی نیامد

العجل، مولا، مولا، مولااااااااااااااااااا

العجل، مولا، مولا، مولااااااااااااااااااا

هر چه گفتم یا مغیث الشیعه، نشنیدم جوابی

هر چه گفتم یامعزالاولیا مهدی نیامد

دین ما، ایمان ما، امید ما، هستی عالم

صاحب ما وُ ولیِ عصر ما مهدی نیامد 

العجل، مولا، مولا، مولاااااااااااااااااااااا

العجل، مولا، مولا، مولاااااااااااااااااااااا

ذکر ما امن یجیب است به مضطر حقیقی

من دعا کردم، ولی روح دعا، مهدی نیامد


اللهم عجل لولیک الفرج


دانلود کلیپ : کیفیت پایین 200 کیلو بایت

دانلود کلیپ : کیفیت بالا 1 مگ



ایران که کوفه نیست، مگر مرده ایم ما !؟




ایران که کوفه نیست، مگر مرده ایم ما؟!

ما عهد بسته ایم، قسم خورده ایم ما!

بد مَست نیستیم که پیمانه بشکنیم
عمری است تا به عهد تو سَر بُرده ایم ما

«روز نخست چون دَم رَندی زدیم و عشق»*
راهی به جز ولای تو نسپرده ایم ما

ما با امام عهد وفای تو بسته ایم
با او بگو که عهد تو چون بُرده ایم ما!

«بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند»**
این فخر ماست تیری اگر خورده ایم ما

کلیپ زیبا و حماسی ایران که کوفه نیست از ساخته های احمد علی راغب با شعر استاد شهرستانی و صدای گروه کر تقدیم به تمام دوستداران ولایت.

تصویر زمینه رهبرم سید علی خامنه ای (حفظه الله) و موسیقی زیبای رهبرم

رهبرم سید علی خامنه ای

جهت دانلود تصویر زمینه حضرت امام خامنه ای روی تصویر کلیک کتید

دانلود کلیپ صوتی رهبرم :

Rahbaram

حجم : 1.7 مگ


حتما دانلود کنین، قشنگه !

شعری از آقاسی به مناسبت سالگرد 9 دی

ای نوح ای ولایت کشتی نشین

ای موج موج خطبه تو آتشین

امروز موج حادثه در دست توست

طوفان ما اشارت انگشت توست

باز هم تکرار مکر عام و خاص

یک علی با بی نهایت عمروعاص

یک علی مظلوم همچون جد خویش

ظلم هایی دیده اندر حد خویش

کیستند این عمروعاصان شقی

کفر کیشان به ظاهر متقی

ای خداوندان ملک عافیت

والیان مسند اشرافیت

من یقین دارم مسلمان نیستید

چون ولی را تحت فرمان نیستید

من در این آشفته بازار شما

پرده بر میدارم از کار شما

گر شمایان نیستید اهل نفاق

مرگ خواهید از خدا بالاتفاق

این نماز و روزه و حج و زکات

بی ولایت چیست غیر از منکرات

جز ولایت وادی ایمن کجاست

ایمنی از شر اهریمن کجاست

بر ولای مرتضی مومن شوید

کز عذاب قهر حق ایمن شوید

گفت احمد با علی بیعت کنید

یا که در دین خدا بدعت کنید

بر ولای مرتضی کافر شدید؟

یا که از مولا مسلمان تر شدید؟

از چه رو چون کوفیان بی ولی

خرده میگیرید بر کار علی

با علی در بدر بودن شرط نیست

ای برادر نهروان در پیش روست

یا علی امشب تنور آماده کن

امتت را امتحانی ساده کن

تا شود معلوم خاص الخاص کیست

در دل دریای خون غواص کیست

پس از این در تب هنگامه ز پا ننشینم

در تب معرکه سرگرم دعا ننشینم

نکند مکر بنی صاعده تکرار شود

که علی در قفس خانه گرفتار شود

بنشین باده به کام دگران خواهد شد

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

محمد رضا آقاسی

منبع : جبهه جهادگران مجازی

سرفه کن برادر شیمیایی ام،سرفه کن !

محمد علی مودب شعر بلندی به نام سفر بمباران داره که خیلی پر معناست . این شعر حال و روز دنیای امروز رو به تصویر کشیده . یه قسمت از اون شعر رو اینجا گذاشتم که ارزش خوندن و دوباره خوندن رو داره:

امروز ما در حال توسعه هستیم

قلب‌های کلنگی ما را

بیل‌های مکانیکی شخم زده‌اند

و میان آشپزخانه‌های Open و توالت‌های فرنگی

سرگردان شده‌ایم

امروز برای مقابله با ناوهای تمدن‌بر

به انواع گفتمان‌های وارداتی

و ترجمه‌های مختلف، از لویاتان Hobbes

تا پایان تاریخFokoyama  

تا بُن دندان مسلح شده‌ایم

و می‌توانیم ساعت‌ها در قطارهای چینی مترو

درباره انتظار بشر از دین فَک بزنیم

مردانِ ‌ offline

دخترانِ MP3, و  MP4

.........

ادامه نوشته

غوغا در غدیر

دشت غوغا بود، غوغا بود، غوغا در غدير
موج مى‏زد سيل مردم، مثل دريا در غدير

تشنگيها بود و توفان بود و شن بود و غبار
محشرى از هر چه با خود داشت صحرا، در غدير

كاروان آرام و بى تشويش لنگر مى‏گرفت
تا بگيرد كاروان سالارشان جا در غدير

گردها خوابيد كم كم، كاروان خاموش شد
تا پيمبر خود چه خواهد گفت آيا در غدير!

تا افق انبوه مردان صحارى بود و دشت
و سكوتى، تا كند آن مرد لب وا در غدير

مرد اما با نگاهى گرم در چشمان شوق
جستجو مى‏كرد محبوبش على را در غدير

پس به مردان عرب فرمود: بعد از من على است
هر كه من مولاى اويم اوست مولا در غدير

گردها خوابيده بود و كاروان خاموش بود
خوانده مى‏شد انتهاى قصه ما در غدير

در شكوه كاروان آن روز با آهنگ زنگ
بى گمان بارى رقم مى‏خورد فردا در غدير

اى فراموشان باطل! سر به پايين افكنيد!
چون پيمبر دست حق را برد بالا در غدير

حيف! اما كاروان منزل به منزل مى‏گذشت
كاروان مى‏رفت و حق مى‏ماند تنها در غدير!


منبعwww.roshdnews.ir                                                                                   

توبه کردنهای با اکراه

حمید رضا برقعی

سید حمید رضا برقعی از شاعران ولایی و جوانیه که علاقه مندان به شعر اون را با طوفان واژه های معروفش می شناسند.در سفر آقا به شهر قم او به نمایندگی از شاعران پشت تریبون رفت و هم صحبت کرد وهم یکی از شعرهاش رو خوند.این شعر رو بعد از اون دیدار برای آقا سروده.خیلی هنرمندانست:

توبه کردنهای با اکراه

 

نمازم را قضا کرده تماشا کردنت ای ماه

بماند بین ما این رازها بینی و بین الله!

من استغفار کردم از نگاه تو نمی دانم

اجابت می شود این توبه کردن های با اکراه

برای من نگاه تو فقط مانند آن لحظه است

همان لحظه که بیتی ناگهانی می رسد از راه

...و شاید من سر از کاخ عزیزی در می آوردم

اگر تشخیص می دادم چو یوسف راه را از چاه

 

دی بر سر هر بام یکی دیش عیان بود!!

 

 

ای دیش تو بر بام و تو از دیش به تشویش              
تشویش رها کن که مصونی تو ز تفتیش
 
               

پنهان چه کنی دیش دو متری به سر بام
یک سوی بنه پوشش و از دیش میندش

از تاری تصویر مباش این همه دلگیر
از بابت برفک منما این همه تشویش

مرغوب نبودست مگر نوع ال.ام.بی
کاین سان به تو تصویر دهد محو و قاراشمیش

شب تا به سحر بر سر بامی پی تنظیم
از بام فرود آی و خجالت بکش از خویش

دی بر سر هر بام یکی دیش عیان بود
امروز چو نیکو نگری بیشتر از پیش

گر چشم خرد بازکنی موقع دیدن
بربام کسان دیش ببینی زیکی بیش

این سوی عرب ست بود آن سوی سی .ان.ان
این جانب ری می نگرد، آن سوی تجریش

این زیر بلیتش بود از کیش الی قشم
آن تحت تیولش بود از قشم الی کیش

شرقی طلبی دست بر این فیش فشاری
غربی خواهی شست نهی بر سر آن فیش

فریاد از این دیش که چون گاو زراعت
در مزرع افکار من و تو بزند خیش

این دیش چو مار است که هر سو بکشد سر
یا عقرب جراره که هر جا بزند نیش

لوف(1) است اگر دیش شود میش یقیناً
جز بره ی ادبار(2) نمی زاید از این میش

بس نکته که در دیش نهان است ولیکن
چون قافیه تنگ است نگردم پی باقیش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ها:

1. والاه!

2. شعری از زنده یاد منوچهر احترامی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تو مثل یک آدامس قلقلی شده ای...! در دهان بچه های اورشلیم...

... تو هر روز عکس می گیری با مشاورانت

  دوش ادوکلن می گیری با سگت

  و فکر می کنی که دنیا

  چقدر منتظر است که تو زر بزنی

  و حق توست

  که سگت هم یک جایزه نوبل بگیرد

   تو در نظر من

  چیزی هستی در حد یک قوطی کنسرو خالی

  که دوست دارم شوتت کنم

  و بگویم هی یارو

  تو چقدر به درد شوت کردن می خوری

  تو چقدر شوتی

ادامه نوشته

باز ما چون آيه‌هاي محكمي نازل شديم

شعر علي‌محمد مودب درباره راهپيمايي 22 بهمن امسال

اين زمستان هم نشد گلزار ما از بادها
مي‌نويسم تا بماند ماجرا در يادها

روزي آري در خيال خويش، عصيان‌ مي‌كنند
خيلِ پيچك‌ها كه مي‌بالند بر شمشادها


چون ز شيرين‌كاري خون‌هاي ما خسرو شدند
تيشه كوبيدند از چه بر سر فرهادها؟!

اي شهيدان وطن! از غيرت خون شما
گشت رسوا زير باران، چهره شيادها

زائر امام رضا (ع)

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدارا ، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جانالسلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)

جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

آنجا که خادمینش از روی زائرینش

گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس

خورشید آسمان ها در پیش گنبد او

رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

رویای ناتمامم ساعات در حرم بود

باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا

زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس...

شاعر : سید حمید رضا برقعی

 

گرفتار من اید

تو کسی نیستی آخر، نه مرادی، نه مرید/نه معاویه، نه مولا ، نه حسینی، نه یزید
تو یکی هستی مثل همه لبریز خلل/این همه خبط و خطا از تو بعید است بعید

از تو و خیل شمایی که شمایید هنوز/که نه اویید و نه خویش اید، گرفتار من اید
که شما دل نسپردید به همراهی عشق/که شما بر سر آنید فقط دل ببرید


که شما گوش ندادید به حرف شهدا/که شما رحم نکردید به فرزند شهیددل ندادید به سالاری آن روح رها/پی نبردید به سرداری آن راز رشید

ادامه نوشته

رهبر خوبی ها

رهبر خوبی ها:

سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم/چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش/چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم

لب باز نکردم به خروشی و فغانی/من محرم راز دل طوفانی خویشم

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی/عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم

از شوق شکر خند لبش جان نسپردم/شرمنده جانان ز گران جانی خویشم

بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر/افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

هرچند "امین"،بسته دنیا نیم اما/دل بسته یاران خراسانی خویشم...