گرفتار من اید
تو کسی نیستی آخر، نه مرادی، نه مرید/نه معاویه، نه مولا ، نه حسینی، نه یزید
تو یکی هستی مثل همه لبریز خلل/این همه خبط و خطا از تو بعید است بعید
از تو و خیل شمایی که شمایید هنوز/که نه اویید و نه خویش اید، گرفتار من اید
که شما دل نسپردید به همراهی عشق/که شما بر سر آنید فقط دل ببرید
که شما گوش ندادید به حرف شهدا/که شما رحم نکردید به فرزند شهیددل ندادید به سالاری آن روح رها/پی نبردید به سرداری آن راز رشید
شعر من بازی سبز خط و نقاشی نیست/خاک ایران همه بوم است، خجالت بکشید
نه بلندید و نه پست اید و نه طاقید و نه جفت/نه امیرید و نه میرید و نه عبد و نه عبید
چوب خشکی که به خود رنگ زند نیست درخت/سبز باشید به شرطی که کمی سبز شوید
دل تان سبز، اگر سبزید سرهاتان سبز/سبز مانید و بمانید همه سرخ و سپید
اگر ایرانی آزاده شمایید درود/روزهاتان همه در شادی و شب هاتان عید!
" استاد قزوه"
امام خامنه ای : شما جوان های دانشجو، افسران جوان این جبهه اید؛ نگفتیم سربازان؛ چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش؛ برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز، هیچ گونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می گوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه ها و یگان های بزرگ؛ چون آنها طراحی های کلان را می کنند. افسر جوان، توی صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست می بیند؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را می آزماید. لذا اینها افسران جوانند. دانشجو، نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند؛ عمل هم دارند؛ توی صحنه هم حضور دارند؛ اوضاع را هم می بینند؛ در چهارچوب هم کار می کنند.