آمریکا که لالایی می‌داند چرا خوابش نمی‌برد

گفت: اوباما گفته است «ایران باید بداند که امنیت از طریق سلاح هسته‌ای به دست نمی‌آید».

گفتم: ایران که می‌داند و به همین علت در پی تولید سلاح‌هسته‌ای نیست ولی آمریکا که لالایی می‌داند چرا خوابش نمی‌برد و انبوهی از سلاح‌های هسته‌ای را در اختیار دارد؟!
گفت: تنها کشوری نیز هست که از بمب هسته‌ای استفاده کرده و در هیروشیما و ناکازاکی جنایت‌های هولناکی مرتکب شده است.
گفتم: حالا به بهانه اینکه ایران قصد دارد یک بمب هسته‌ای بسازد! ادعا می‌کند که صلح جهانی به خطر افتاده است!
گفت: چه عرض کنم؟! با این همه جنایات هولناکی که مرتکب شده و می‌شود، خودش را کدخدای جهان برای حفظ صلح و امنیت می‌داند! و بعضی‌ها هم با ساده‌اندیشی به این جنایتکار حرفه‌ای اعتماد می‌کنند!
گفتم: اون قدیم ندیم‌ها، یکی وارد قهوه‌خانه شد و از قهوه‌چی پرسید؛ حشیش دارید؟ جواب داد؛ آره، گفت یک بست بیار و بعد، تریاک و هروئین و کوکائین و عرق سگی و... بالاخره گفت؛ حالا یک چای کمرنگ بیار. قهوه‌چی با تعجب پرسید؛ چرا چای کمرنگ؟! و یارو گفت؛ آخه چای پررنگ برای قلب ضرر داره!

کور خوندن

گفت: مجموعه اظهارات مقامات رسمی آمریکا و اروپا و اقدامات و پیشنهادهای آنها در مذاکرات نشان می‌دهد که هدف نهایی آنها محروم‌کردن کامل ایران اسلامی از فناوری هسته‌ای است.

گفتم: خودشان هم می‌دانند که این ترفند کارساز نیست و پیشنهاد تعلیق موقت و 6 ماهه همان ترفند سال‌های 82 تا 84 است که نهایتا به جایی نرسید و با هوشمندی ایران، فعالیت‌ها از سر گرفته شد.

گفت: پس باید خیلی کودن باشند که تصور می‌کنند جمهوری اسلامی ایران متوجه کلک و ترفند آنها نشده است!

گفتم: شیادی که به ساعت طلای یک پسربچه طمع کرده به او گفت؛ ساعتت را به من می‌دهی؟ پسربچه گفت؛ به شرط این که صدای الاغ درآوری! و شیاد شروع کرد به عرعر کردن و بعد گفت خب! حالا ساعت رو بده! پسربچه گفت؛ تو با این خریت متوجه شده‌ای که این ساعت طلاست، آن وقت انتظار داری من که یک آدم هستم متوجه طلا بودن آن نشده باشم!

دعا کن تا فردا صبح قله دماوند 21 متر کوتاهتر شود!

گفت: برنامه مستند صدا و سیما درباره جنایات فتنه‌گران در روز عاشورای سال 88 بدجوری اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی را عصبانی کرده است.
گفتم: چشمشان کور، آن روزها که برای آمریکا و اسرائیل پادویی می‌کردند باید به رسوایی این روزها و داغ ننگ وطن‌فروشی که بر پیشانی آنها نوشته شده و پاک نشدنی است هم فکر می‌کردند.
گفت: برخی از عوامل فتنه گفته‌اند، تازه داشتیم این تصور را مطرح می‌کردیم که ماجرای سال 88 فقط یک اختلاف نظر بوده است ولی مستند صدا و سیما همه چیز را به هم ریخت.
گفتم: مگر ماجرای وطن‌فروشی و جنایت آنها در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 با آنهمه اسناد موجود قابل انکار است.
گفت: چه عرض کنم؟! شاید تصور کرده‌اند که می‌توانند ماجرای آن جنایت را تحریف کنند.
گفتم: دانش‌آموزی به مادرش گفت؛ دعا کن تا فردا صبح قله دماوند 21 متر کوتاهتر شود! مادرش پرسید؛ چرا؟ برای چی؟ و دانش‌آموز خوش‌خیال گفت؛ آخه در ورقه امتحانی ارتفاع قله دماوند را به جای 5681 متر، 5660 متر نوشته‌ام!!

هسته ای بده معیشت و رفاه بگیر

بسم الله

گفت: بابا هسته ای که برای ما نان و آب نمی شود. کلا همۀ آنها را تعطیل کنید تا تحریم ها برداشته شود و مملکت گل و بلبل شود.

گفتم: آمریکا که مشکلش هسته ای نیست. او نظام اسلامی را نمی خواهد.

گفت: پس چرا گیر داده به کارهای هسته ای ما.


گفتم: هسته ای بهانه است اگر ما کل برنامۀ هسته ای را هم قطع کنیم، بهانۀ دیگری پیدا می کند و مثلا می گوید چرا پهباد درست می کنید؟ چرا موشک قاره پیما دارید؟ چرا در علم نانو اینقدر پیشرفت کرده اید؟ چرا موجود زنده به فضا می فرستید؟ ...

گفت: پس باید چکار کنیم؟

گفتم:باید سعی کنیم روی پای خودمان بایستیم و تا می توانیم از این مستکبرین بی نیاز باشیم وگرنه اینها تا کل نظام ایران و اسلام را سرنگون نکنند دست بردار نیستند.

علی رام نورایی و جنایتی دیگر!!

بسم الله الرحمن الرحیم

اینروزها در سایتها حرف در مورد علی رام نورایی است. بازیگری توانمند، اما مجرمی بزرگ. او مجرم است و جنایت کرده است. او باید به اشد مجازات تنبیه شود.

البته خیلی از مردم ایران مجرمند، منجمله همۀ آنهایی که نه دی به خیابانها آمدندو  برای پشتیبانی از انقلاب و رهبرشان راهپیمایی کردند.

در واقع همه مجرمند و فقط عدۀ قلیلی که به اسم جنبش سبز پیگیر براندازی نظامند پاکند.

کسانی که خودشان را آخر اخلاق و منش و آزادی می دانند. برخورد آنها با مردم و هرکسی که طرفدار نظام است یا کاری برای حفظ نظام انجام داده است، نشان دهندۀ این است که چقدر به آزادی بیان و افکار معتقدند.

قسمتی از مصاحبۀ علی رام نورایی را بخوانید:

مدتهاست که گروهی از سینماگران از باندبازی در سینما سخن می گویند اما کسی نیست که به طور جزیی در این باره صحبت کند. واقعا جرا؟
برای همین صحبتهای فراوان دیگران است که من ترجیح می دهم در این باره صحبت نکنم اما فقط در این حد می گویم که باندبازیهای آن قدر امتداد یافته که حدودا دو هفته قبل برای کمک به زلزله زدگان آذربایجان در گردهمایی سینماگران شرکت کردم اما بی دلیل از آن جمع اخراج شدم.

چه کسی شما را اخراج کردید؟
متاسفانه یکی از هنرمندان حاضر در جمع، مرا از جمع اخراج کرد آن هم با بیانی کاملا نامحترمانه. متاسفم برای آن شخص که باندبازی های سینمایی را تا سرحد یک گردهمایی انساندوستانه هم امتداد می دهد.

***

علیرام نورایی بازیگر سینما و تلویزیون در گفت و گو با فارس درخصوص صحبت های کمال تبریزی مبنی بر عدم اخراج وی از محل جمع آوری کمک های مردمی به زلزله زدگان گفت: علیرغم صحبت های آقای تبریزی اعلام می کنم ایشان بنده را از جمع شان اخراج کرده اند.

 اینجا هم قسمتی از مصاحبۀ آقای محمد خزاعی تهیه کنندۀ فیلم قلاده های طلا را بخوانید:

من هم ماجرای آقای «علی‌رام نورایی» را شنیدم  و اصلاً انتظار چنین برخوردی را نداشتم. البته من تهران نبودم، اما در جریان وقایع قرار گرفتم و این را هم بگویم که برخورد اخیری که با «علی‌رام نورایی» جلوی تئاتر شهر صورت گرفته، خیلی بدتر از ماجرای آقای «کمال تبریزی» بوده است. ظاهراً ایشان هنگام برگشت از محل کار، در محوطه‌ی تئاتر شهر با توهین شدید و بی‌ادبی یک بازیگر زن سینما و یکی دو نفر دیگر از دستیار کارگردان‌های سینما مواجه می‌شود که ماجرای آنها مفصل است. جالب این‌جاست که این جماعت به آقای «نورایی» گفته‌اند به شما پول داده‌اند تا خون شهدای ما را پایمال کنید! خب این جمله یعنی چه؟ کاملاً مشخص است که این افراد متعلق به چه جرياني هستند. البته این‌ آدم‌ها بخش بسیار کوچک و محدودی از سینمای ایران را تشکیل می‌دهند كه تکلیف‌شان با خودشان هم روشن نيست.

این‌ها متعلق به تفکر و جریانی هستند که نمی‌توانند اندیشه و تفکر «قلاده‌های طلا» و این دست فیلم‌ها را ببینند. این‌ گروه معدود فکر می‌کردند که سال 88 قرار است اتفاقاتی در کشور بیافتد. نمی‌دانستند که مردم در «نه دی» ثابت می‌کنند که جریان چیز دیگری است و آنها با تمام قدرت و توان از کشورشان دفاع می‌کنند. آنها بايد بدانند كه مردم ايران تابع ولایت فقیه هستند و نمی‌توان این ارادت را از مردم گرفت؛ حتی اگر سخت‌ترین مشکلات هم در این مملکت وجود داشته باشد.

من معتقدم که هر کسی باید بتواند آزادانه حرفش را بزند و فیلمش را بسازد؛ البته آثاری که کمک کننده به فضای کشور باشد. قرار نیست اگر فیلمی را دوست نداریم، با عوامل آن برخورد کنیم. اين را هم بدانيد كه این برخوردها مربوط به الان نیست و از همان زمانی که ما در جریان شروع فیلم بودیم، حملات مختلف از طریق فضای مجازی مانند فیس‌بوک و حتی پیامک‌های تهدیدآمیز به بازیگران برای انصراف آنها از فیلم آغاز گرديد و حتی در یک مورد هم باعث انصراف بازیگر فیلم ما شد.

من با شناختی که نسبت به شخصیت آقای «تبریزی» دارم، بعید می‌دانستم که ایشان چنین برخوردی با یک بازیگر داشته باشد. بايد تحقيق كرد كه آیا عدم شناخت آقای «نورایی» باعث شده تا چنین اتفاقی بیافتد، یا به دليل بازي ايشان در«قلاده‌های طلا»ست كه آقای «تبریزی» در جمع به ایشان توهین کرده‌اند؟ دليل هر چه كه باشد، برخورد ایشان در هر دو صورت خوب نبوده است. یک هنرمند باید مراقب منش و رفتار خود باشد. حتی اگر بپذیریم که آقای «تبریزی»، این بازیگر را نمی‌شناخته، باز هم شیوه‌ی برخورد ایشان و توهین به آقای «نورایی» در جمع بازیگران، اصلاً قابل قبول نیست. من با یک نگاه منصفانه و از روی مصاحبه‌ی خود آقای «تبریزی» که گفته بودند این بازیگر را نمی‌شناختم، این را عرض می‌کنم که آقای «تبریزی» می‌توانسته ایشان را صدا کند و به صورت دوستانه از او بخواهد خودش را معرفی کند و حداقل بپرسد شما چه کسی هستید که مردم از شما امضا می‌گیرند؟  اگر هم که ایشان آقای «نورایی» را می‌شناخته که باید گفت حرکت ایشان اصلاً جالب نبوده است. به هر حال، ما هر کدام با سلیقه‌های خودمان فیلم می‌سازیم. آقای تبریزی با نگاه خودشان و آقای طالبی هم با نگاه و اعتقادات خود. این تفاوت سلیقه‌هاست که کار فرهنگی در جامعه‌ی ما را زیبا می‌کند.

لینکهای مرتبط:

کارگردانی با انبوهی از فیلم‌های توقیفی 




آیا صدا و سیمای ایران منصفه؟


این سوالی است که از وبلاگ پرسیده شده است سعی کردم بدون کم و کاست گفت و گوهای رد بدل شده را در اختیارتان قرار دهم اگه وقت گذاشتید و خواندید برای بهتر شدن پاسخ های ما از نظر فراموش نکنید.

--سلام

آیا صدا و سیمای ایران منصفه؟

دروغ نمیگه؟

یک طرفه قضاوت نمی کنه؟

همیشه میگه آمریکا پر از بیکاره و از نظر اقتصادی بدبختند و توی دنیا منزوی هستن

ایران گل و بلبله

بیکار نداره و همه وضعشون خوبه

چرا به شعور مردم احترام نمی ذارند

من یه دلیل اتفاقات زشت پارسال رو این می دونم که مردم فرصت اعتراض نداشتند

و وقتی یه فضایی باز شد نفهمیدن چه کار می کنن

چون توی صدا و سیما که عمومی ترین رسانه ایرانه اجازه انتقاد و اعتراض وجود نداره

 

بازم می گم من موافق نظامم و اگه سوالی می کنم واسه اینه که نگرانم و دلم می سوزه

نمی خوام به امانت حضرت امام خیانت کنیم

 

با تشکر

التماس دعا

 

 

 

 

**سلام

ممنون از اینکه منو لایق دونسین و سوالتونو برای ما فرستادین

منم مثل شما طرفدار نظامم و خیلی وقتها هم به دلایل مختلف برام سوال پیش می آد. ممکنه با یکی بحث می کردم شبهه ای وارد کرده و من کم آوردم و این خودش برام سوال شده. ممکنه خودم به یه چیز نا معقول بر خوردم و برام سوال و شبهه پیش اومده و ... .

 
ادامه نوشته

متن کامل مناظره رسایی و جوانفکر درباره مشایی

 


به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران» متن کامل این مناظره به شرح زیر است.


بحثی که برای امشب انتخاب شده نقطه آغازش از ماجراهای چند هفته اخیرکه بین جریان اصولگرا واقع شده و حواشی این ماجراها خواهد بود و البته بحث امشب به نکات و نقاط دیگری هم کشیده خواهد شد. امروز در این برنامه جناب آقای جوانفکر مشاور رئیس جمهور در مطبوعات و مدیر عامل خبرگزاری جمهوری اسلامی و همین طور حجت الاسلام رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی حضور دارند که من بحث را با این دو بزرگوار آغاز خواهم کرد جناب آقای رسایی خدمت شما سلام عرض می کنم.
رسایی: من هم سلام عرض می کنم خدمت شما و بینندگان محترم و مهمان دیگر برنامه جناب آقای جوانفکر، انشاءالله که نماز و روزه همه قبول باشه.

مجری: جناب آقای جوانفکر خدمت شما هم سلام عرض می کنم.

جوانفکر: بنده هم سلام عرض می کنم.

 مجری: تشکر می کنم. سوال اولم را از زبان مردم می خواهم بپرسم. جناب آقای رسایی، در دوره اصلاحات جریانی به اسم جریان اصولگرایی شکل گرفت و مردم نیز که با فضای سیاسی جامعه آشنا بودند یک وحدت و هم صدایی از سمت این جبهه می‌شنیدند و این جریان را در انتخابات به عنوان جریان برتر در سال 84 به عنوان قوه مجریه و قدرت اصلی در کشور انتخاب کردند منتها اگرموافق باشید این را هم عرض کنم که چشم ها نگران این هستند که نکند از درون این جریان اتفاقاتی در حال رخ دادن است. حرف و حدیث هایی هم وجود داد که بعضی ها معتقد هستند ممکن است این امر به خاطرحذف جریان اصلاح طلب از عرصه سیاسی کشور باشد. با اصل ماجرا موافق هستید یا با علتش یا با هیچ یک؟

ادامه نوشته

ملت آمريکا پرچم دار تمدن بشری هستند!!!

اوباما

چند پست قبل مطلبي گذاشته بوديم با عنوان "تو مثل یک آدامس قلقلی شده ای...! در دهان بچه های اورشلیم." آقايي ذيل اين مطلب نظري داشتند. بعد از خواندن و پاسخ به نظرشان، بهتر ديدم اين نظر و پاسخش را تحت يک پست جديد ارائه دهم.

ادامه نوشته

مناظره داغ رسایی و زیبا کلام

رساییزیبا کلام

 

 زیبا کلام : نظام سیاسی ما را چه می شود که این قدر در سطح بالای آن تلفات دارد ؟!

 رسایی :  ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم يحبهم و يحبونه  (اگر شما   مومنین و خوبان از یاری دین من روبرگردانید و ریزش کنید، اتفاقی نمی افتد بلکه مردم دیگری دین را یاری می کنند...)

 

 

برای شنیدن این مناظره داغ ، دانلود کنید:

    قسمت 1

    قسمت 2

ده شب مناظره با اهل سنت 1

شب اول و دوم:

(براي شناخت اشخاصي كه در مناظره شركت كرده اند به شرح ماجرا مراجعه كنيد)

حافظ (عالم سني): حضرت آقا تشريف فرما يي شما به شهر پيشاور و سخنراني هاي حضرتعالي اختلافات بسياري را در بين عموم مردم ايجاد كرده است؛ لذا من و جناب مستطاب شيخ عبدالسلام بر حسب وظيفه ي ديني مان خدمت رسيديم تا به صورت اساسي وارد مباحث علمي شده و مانع از اين اختلافات و القاي شبهات گرديم.

واعظ(عالم شيعه) : بنده با اين پيشنهاد بسيارموافقم اما مشروط به آنكه در بحث ها از مغالطه و جدل و إعمال تعصب هاي غير منطقي اجتناب شود .

ادامه نوشته

ده شب مناظره با اهل سنت

شرح ماجرا:

مرحوم سيد محمد سلطان الواعظين شيرازي فرزند سيد علي اكبر اشرف الواعظين از دانشمندان و خطباي مشهور شيعه بود.

ماجرا از آنجا آغاز شد كه در يكي از روزها پس از اتمام منبر، به ايشان خبر ميدهند كه دو نفر از بزرگان علماي اهل سنت كابل افغانستان بنامهاي « حافظ محمد رشيد » و  « شيخ عبد السلام » تقاضاي ملاقات با ايشان به منظور انجام مناظرات ديني را دارند....

ادامه نوشته