لب تشنه ای که آب به دستش نیاز داشت!
بسم الله الرحمن الرحیم

مردی میان حادثه عزم نماز داشت لب تشنه ای که آب به دستش نیاز داشت
شاه غریب بی کس و تنها که مانده بود، وقتی هزار لطمه ز سوز و ز ساز داشت........

فریاد زد که کیست که یاری کند مرا؟ فریاد شاه عشق هزاران فراز داشت
از مردگان صدای جوابی نمی شنید حجت تمام گشت و به رفتن جواز داشت

مردانه در کشاکش میدان غروب کرد خورشید عاشقی که نشان از حجاز داشت
+ نوشته شده در یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰ ساعت 23:27 توسط آوا
|
امام خامنه ای : شما جوان های دانشجو، افسران جوان این جبهه اید؛ نگفتیم سربازان؛ چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش؛ برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز، هیچ گونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می گوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه ها و یگان های بزرگ؛ چون آنها طراحی های کلان را می کنند. افسر جوان، توی صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست می بیند؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را می آزماید. لذا اینها افسران جوانند. دانشجو، نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند؛ عمل هم دارند؛ توی صحنه هم حضور دارند؛ اوضاع را هم می بینند؛ در چهارچوب هم کار می کنند.