امام خمینی و عشق به ولایت

از پشت بام زیارت میکردند
امام همان گونه که در سیاست در حد اعلاء، مهارت داشتند و متخصص بودند از توجه به مسایل عبادی غافل نبودند. امام از روزی که وارد نجف اشرف شدن تا روزی که از نجف مهاجرت کردند هر شب 3 ساعت که از شب (مغرب )می رفت، در زمستان و تابستان ، هوای سرد و گرم ، ایشان در حرم حضرت علی (ع) بودند و حرمشان ترک نمی شد. حتییک وقت به دنبال کودتایی که در عراق رخ داد و حکومت نظامی اعلام شده بود ، مرحوم حاج آقا مصطفی می گفتند یکدفعه دیدیم آقا توی اتاق نیستند. گفتیم نکند رفته باشند حرم.همه جا را گشتیم ، تا اینکه دیدیم امام رفته اند بالای پشت بام و در جایی ایستاده اند که گنبد مرقد حضرت علی (ع) پیدا باشد و دارند به طرف حرم زیارت نامه میخوانند.
حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ج 1 – ص 90
---------------------------------------------------------------------------
زیارت رجبیه را بخوانید
یک وقت امام در یک سخنرانی که به عنوان موعظه در نجف داشتند سفارش می کردند:"شما این زیارت رجبیه را بخوانید چون در زیارت رجبیه مقاماتی را برای ائمه خدا ذکر کرده است :"که لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک" که میفرماید:"هیچ فرقی بین تو و بین اینها نیست ، غیر از اینکه اینها بندگان تواند". امام روی این مساله تاکید داشتند و می فرمودند که :"فقط همین عبد بودن اینهاست که فارق بین اینها و خداست و الا تمام آن نیروهای الهی در دست ائمه است" بعد ایشان می فرمودند:"این زیارت را بخونید تا اگر چیزی از مقامات اولیای خدا برایتان نقل کردند احتمالش را اقلا بدهید و تکذیب نکنید".
آیت الله مومن – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی پ ج 3 – ص 107
---------------------------------------------------------------------------
تا نام علی اکبر را بردم
آقای کوثری که سالها در قم روضه خوان خاص امام بود نقل میکرد : پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی وارد نجف شدم ، رفقا گفتند خوب به موقع آمدی امام را دریاب که هر چه ما کردیم در مصیبت حاج آقا مصطفی گریه کند از عهده بر نیامدیم ، مگر تو کاری بکنی. خدمت امام عرض کردم:"اجازه می دهید ذکر مصیبتی بکنم؟ اجازه فرمودند.هر چه نام مرحوم اقا مصطفی را بردم تا با آهنگ حزین امام را منقلب کنم ، که در عزای پسر اشک بریزند ، ولی امام تغییر حالی پیدا نکردند و همچنان ساکت و آرام بودند ولی همین که نام حضرت علی اکبر (ع) را بردم هنگامه شد. امام چنان گریستند که قابل وصف نیست.
حجت الاسلام و المسلمین علی دوانی – سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی – ص 26
---------------------------------------------------------------------------
با دیدن تصویر گریه می کردند
شبی امام خوابیده بودند و داشتند طبق برنامه ای که دکتر ها ریخته بودند نرمش را انجام می دادند . از تلویزیون هم روضه پخش می شد ایشان هم گریه می کردند ولی تعداد این شمار ها را که باید داشته باشند داشتند، صورت ایشان را من نگاه کردم از بالای سر می دیدم در عین حال که دارند تعداد حرکات خود را میشمارند گریه هم می کنند، ولی این نبود که بخواهند ورزش را رها کنن.با این همه اثری که روضه بر روانشان گذاشته بود ایشان کار خودشان را می کردند، چون وقت و زمان،زمان نرمش بود.
زهرا مصطفوی – مصاحبه مولف
---------------------------------------------------------------------------
سعی کن دعای عهد را بخوانی
یکی از چیزهای که امام در روزهای آخر به من توصیه می کردند خواندن دعای عهد بود. ایشان میگفتند : "صبحها سعی کن این دعا را بخوانی ، چون در سرنوشت دخالت دارد".هنگامی که امام لباس مخصوص بیمارستان را جهت عمل جراحی پوشیدند، کتاب مفاتیح را در دستان مبارکشان گرفته دعای عهد را با آرامش خاصی قرائت می کردند.
حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی پور – پا به پای آفتاب – ج 2 ، ص 139
حجت الاسلام و المسلمین آشتیانی – روزنامه ابرار – 12/3/72

منبع : کتاب برداشتهایی از سیره امام خمینی / غلامعلی رجائی
امام خامنه ای : شما جوان های دانشجو، افسران جوان این جبهه اید؛ نگفتیم سربازان؛ چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش؛ برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز، هیچ گونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می گوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه ها و یگان های بزرگ؛ چون آنها طراحی های کلان را می کنند. افسر جوان، توی صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست می بیند؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را می آزماید. لذا اینها افسران جوانند. دانشجو، نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند؛ عمل هم دارند؛ توی صحنه هم حضور دارند؛ اوضاع را هم می بینند؛ در چهارچوب هم کار می کنند.