شک یا پرسش از دین

آیا شک زمینه ی یقین است ؟ اصلا می شود درباره ی خدا و اسلام , معاد , بهشت , جهنم و ... شک
کرد ؟
شهید مطهری در کتاب "پيرامون جمهوری اسلامی " می گوید :
"دينی كه از مردم در اصول خود تحقيق میخواهد ( و تحقيق هم يعنی به دست آوردن مطلب از راه تفكر و تعقل ) خواه نا خواه برای مردم آزادی فكر قائل است میگويد اصلا من از تو " لا اله الا الله " ی را كه در آن فكر نكرده ای و منطقت را به كار نينداخته ای نمیپذيرم نبوت و معادی را كه تو از راه رشد فكری انتخاب نكرده ای و به آن نرسيده ای من از تو نمی پذيرم پس ناچار به مردم آزادی تفكر میدهد مردم را از راه روحشان هرگز نمی ترساند ، نمی گويد مبادا در فلان مسئله فكر بكنی كه اين ، وسوسه شيطان است و اگر وسوسه شيطان در تو پيدا شد به سر در آتش جهنم میروی در اين زمينه احاديث زيادی هست از آن جمله است كه پيغمبر اكرم فرمود : از امت من نه چيز برداشته شده است يكی از آنها اينست : « الوسوسه فی التفكر فی الخلق » يا : « التفكر فی الوسوسه فی الخلق » يعنی يكی از چيزهايی كه امت مرا هرگز به خاطر آن معذب نخواهند كرد ، اينست كه انسان درباره خلقت ، خدا و جهان فكر بكند و وساوسی در دلش پيدا بشود مادامی كه او در حال تحقيق و جستجو است ، هر چه از اين شكها در دلش پيدا بشود ، خدا او را معذب نمی كند و آن را گناه نمی شمارد. "
اما با این شک چه باید کرد ؟
اين شك كه پيدا شد بايد برای رفع آن تلاش كنی شك منزل بدی است ولی معبری خوب و لازم است . وقتی بد است كه تو در همين منزل بمانی ، شک برای بشر خوب است، اما نه این که هدف خوبی باشد و این شک روز به روز گسترده تر شود و بعد به خودت بیایی و ببینی که دیگر به هیچ چیز اعتقاد نداری و به همه چیز با دید شک و تردید نگاه می کنی.
در این پست قصد دارم سایت خوب و ارزشی http://www.x-shobhe.com را که آماده پاسخگوئی به شبهات و سوالات ارسالی در زمینه های اعتقادی و سیاسی , قرآنی و ... از سوی بازدید کنندگان این سایت است را معرفی کنم . برای رفع شکها و تزلزل ها و تبدیل آن ها به یقین و ایمان هر چه سریع تر اقدام کنیم ، هیچ وقت دیر نیست!
امام خامنه ای : شما جوان های دانشجو، افسران جوان این جبهه اید؛ نگفتیم سربازان؛ چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش؛ برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز، هیچ گونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می گوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه ها و یگان های بزرگ؛ چون آنها طراحی های کلان را می کنند. افسر جوان، توی صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست می بیند؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را می آزماید. لذا اینها افسران جوانند. دانشجو، نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند؛ عمل هم دارند؛ توی صحنه هم حضور دارند؛ اوضاع را هم می بینند؛ در چهارچوب هم کار می کنند.