دو بچه یا بیشتر؟

حامد عبداللهی

قرآن کریم این کتاب راهنما و هدایت بشر به مثابه نرم افزار سامانده برنامه زندگی فردی و اجتماعی انسان است که باید در جایگاه رفیع و آسمانی خویش ، مرجعیت فکری اندیشمندان و برنامه ریزان جامعه باشد.
محرومیت بشر از چنین منبع وحیانی و بی خطا، به علت کوتاهی و غفلت مجریان و صاحبان اندیشه ، نه تنها ره به سعادت و خوشبختی نمی یابد که موجب سرگردانی و گمراهی انسان و بروز مصیبت های پیاپی می شود.
ساماندهی بشری با تکیه بر ابزار عالی و بی مانند عقل که خود موهبتی است الهی و با مراجعه به منابع فرابشری و آسمانی که از ناحیه آفریدگار حکیم صادر شده است ، تنها راه سعادت است چرا که تنها گزاره همه جانبه نگر و معصومانه را پیش روی انسانیت گشوده است.
آموزه های بی خطا و فرمان های نتیجه بخش قرآنی ، نه تنها بخشی، منطقه ای و محدود نیست که فرا زمانی و فرا مکانی است.
کتاب هدایت انسان نه برای یک مقطع خاص و نه برای جغرافیای محدود ، نازل نشده که نسخه ای بی زمان و مکان است و فطرت و اصالت انسان را هدف گرفته و به تمام زوایای آفرینشی این اشرف موجودات ، اشراف دارد.
چندی است مسئله رشد و کنترل جمعیت، باز مورد توجه افکار عمومی و دست اندر کاران قرار گرفته و به نظر می رسد مانند همیشه حکم نهایی بر اساس یک سری تجربیات ناقص و نظریه پردازی های کوته نگر ، صادر می شود.
قرآن کریم ، در باره مسئله تولید مثل و ادامه نسل ، آیاتی دارد که مستقیم و غیر مستقیم به این قضییه مهم پرداخته و آموزه های حیات بخشی در این زمینه دارد . چنان که در باره معدوم ساختن بشر نیز احکام سخت و حساسیت ویژه ای را به نمایش می گذارد.
از آن جا که در مسئله اخیر، دو عنصر اقتصاد و تربیت، بیشتر مورد توجه قرار گرفته، از همین منظر به آیات الهی نگاهی می اندازیم و نکته های کلیدی برای نظریه پردازی و برنامه ریزی در زمینه رشد و کنترل جمعیت را بر می شمریم:
اولا ازدواج که یکی از اهداف اصلی آن تولید نسل است از منظر دین بسیار مبارک ، مقدس و واجب شمرده شده و تاکید فراوانی در این زمینه وجود دارد. مسئله اقتصادی در این اتفاق نیز محل توجه بوده و قرآن کریم این گونه به امر ازدواج ، تشویق می کند:
« مردان و زنان بى‏همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نیاز مى‏سازد خداوند گشایش‏دهنده و آگاه است! » [1]
از این آیه مشخص می شود که خدای حکیم نه تنها به ازدواج بی همسران ، دستور داده که تامین زندگی کسانی که فقیر باشند و احتمالا از روی فقر ، تن به ازدواج نمی دهند را تضمین کرده است. پس در نظر گرفتن مانع اقتصادی برای ازدواج ، با مبانی قرآنی سازگاری ندارد و لازم نیست برای چنین قضایایی به محاسبات بشری و بازاری بسنده و اعتماد کرد که می فرماید : « و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏کند، و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏دهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را مى‏کند خداوند فرمان خود را به انجام مى‏رساند و خدا براى هر چیزى اندازه‏اى قرار داده است! ... و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان مى‏سازد!این فرمان خداست که بر شما نازل کرده و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند گناهانش را مى‏بخشد و پاداش او را بزرگ مى‏دارد! » [2]
سفارش پیامبر اعظم خدا در باره ازدواج نیز چنان مشهور و معروف است که تنها برای تبرک، ذکر می شود:
« هر کس همسر اختیار کند، نیمى از دین خویش را حفظ کرده است، پس باید نیم دیگر را با تقوى پیشگى حفظ کند» [3]
و « نکاح سنت من است پس هر که بگرداند روى از سنت من پس نیست » [4]
همچنین : « خانواده تشکیل دهید، زیرا که آن براى شما روزى‏آورتر است »[5]
و «کسى که فطرت مرا دوست بدارد، باید به سنّت من عمل کند و ازدواج از سنّت من است.» [6]
باز در زمینه اقتصادی ازدواج می فرماید: « کسى که خوش دارد، با پاکى و پاکیزگى به لقاى الهى برسد، باید در حالى به حضورش رسد که همسرى گزیده باشد و اگر کسى از ترس تنگدستى، ازدواج نکند، در حقیقت به خداوند گمان بد برده است.» [7]

ثانیا مسئله تولید نسل است که گاه به علت کوته نگری بشر و باز محاسبات غلط و مادی گرایانه ، مورد بی عنایتی قرار گرفته و دچار تصمیمات نادرست می شود.
در باره رابطه فقر و تولید مثل نیز ، دو احتمال عملی وجود دارد. یک این که خانواده فقیر برای این که فرزندی چون خود به دنیا نیاورند از تولید مثل گریزان می شوند و دوم این که خانواده ای مرفه از ترس این که با به دنیا آمدن کودک از اموالشان کم شده و به فقر مبتلا شوند.
قرآن کریم هر دودسته را نکوهیده و به دسته اول فرموده است:
بگو:« بیایید، آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است، (برایتان) بخوانم (و پیروى کنیم): اینکه هیچ چیزى را شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکى کنید و فرزندانتان را از فقر نکشید ما، شما و آنان را روزى مى‏دهیم و نزدیک [کارهاى‏] زشت نشوید، آنچه آشکار است از آنها، و آنچه پنهان است و شخصى را که خدا (کشتن او را) حرام کرده است، جز به حق نکشید این (چیزى است که خدا) شما را به آن سفارش کرده، تا شاید شما خردورزى کنید. [8]
به دسته دوم نیز می فرماید:
« در حقیقت، پروردگارت روزى را براى هر کس که بخواهد (و شایسته بداند) گسترده سازد و تنگ گرداند [چرا] که او نسبت به بندگانش، آگاه [و] بیناست. و فرزندانتان را از ترس فقر، مَکشید ما آنان و شما را روزى مى‏دهیم [چرا] که کشتن آنان گناه بزرگى است! [9]
به دیگر سخن، کشتن فرزندان به علت فقر یا ترس از فقیر شدن ، ممنوع شده که این ضمن نشان دادن رسوم وحشی جاهلی ، نکته آموزنده ای در خود دارد که روزی فرزندان به عهده خدا است و به اندازه مقدر است و نباید در مورد فرزندان به چنین محاسبات غلطی تن داد.

شگفت این جاست که دین مبین اسلام نه تنها بر ازدواج تاکید دارد و قتل کودک بر اثر فقر را برنمی تابد که به تولید مثل نیز تشویق می کند.
پیامبر مکرم خدا می فرماید: « ازدواج کنید. زیرا من فرداى قیامت در مقابل امت‏هاى گذشته به کثرت تعداد امت خود غالب مى‏شوم  حتی طفل سقط شده در آنروز، با حالتى خشمناک بر در بهشت مى‏ایستد، به وى گفته مى شود: داخل بهشت شو! او مى‏گوید: نه! تا اینکه پدر و مادرم قبل از من داخل بهشت شوند.» [10]
و در روایت دیگری است که : ازدواج کنید تا نسل شما فزونى گیرد که من با فزونى جمعیت شما حتى با فرزندان سقط شده در قیامت به دیگر امتها مباهات مى‏کنم!» [11]

پس مشخص می شود اسلام نه تنها به امر ازدواج و تولید نسل ، تا کید دارد که ربط دادن مسایل مالی و مانع تراشی و بهانه جویی در این مورد را نمی پذیرد.
اما در برنامه ریزی خانوادگی و اجتماعی ، گزاره دیگری نیز وجود دارد که نمی توان در کنترل جمعیت از آن غافل شد. این مسئله ، تربیت و فرهنگ است.
این نکته بسیار مهمی است که فرزندان ما با تربیتی دینی بار بیایند و جامعه ایمانی تشکیل دهند.
قرآن کریم در این زمینه نیز دقیق و ظریف وارد شده و دستورالعمل های مستقیم و غیر مستقیم بسیاری دارد.
با نگاه به مبانی تربیتی قرآن ، در می یابیم که از نظر اسلام ، دو جنبه پرورش جسمی و روحی مورد توجه است و در هر زمینه دستورات جداگانه ای وارد شده است.
در این کتاب وحیانی ، پرورش جسمانی و بدنی از ریشه (ر ب و) گرفته شده و به معنای بزرگ کردن کودک است.
در آیه ای می فرماید : « و بال هاى تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان‏گونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!» [12]
یا از قول فرعون به موسی : «گفت: آیا ما تو را در کودکى در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایى از زندگیت را در میان ما نبودى؟» [13]
گرچه این نوع بزرگ کردن از ریشه (ر ب و) است که به پرورش جسمانی توجه دارد و در جای خود درخور ستایش است، اما نگاه آسمانی، که خدا را پروردگار جهانیان می داند «رب العالمین» ، تربیت انسان را بیش از این می داند و اصطلاح تربیت را از ریشه (ر ب ب) گرفته که در خود معنای مالکیت و صاحبیت نیز دارد . به دست آوردن نسبت آیاتی که به رشد روحانی و معنوی بشر پرداخته با آیاتی که اشاره به پرورش تن دارد با یک نگاه گذرا به آیات کریمه روشن می شود و نیاز به استدلال ندارد اما این تاکید و اهمیت تنها در ریشه (ر ب ب ) یا همان تربیت نهفته نیست. گرچه تنها عبارت رب العالمین 34 با در قرآن تکرار شده است.
در مجموع باید گفت از نظر سامانه تربیت و هدایت دینی ، پرورش فرزند مومن و نیکو یک ارزش به شمار می رود و نمی توان چنین گزاره ای را در کنترل جمعیت ، از نظر دور داشت.
پیامبر اکرم می فرماید: « فرزند صالح از نشانه‏هاى سعادت انسان است» [14] و« فرزند براى پدر همانند گلى است از جانب خدا که او را مى‏بوید. و همانا گل من حسن و حسین هستند که آنها را همنام دو سبط بنى اسرائیل (فرزندان هارون) شبر و شبیر قرار دادم » [15] و «فرزند صالح بوی خوشی است از بهشت » [16] و « فرزند صالح از خوشبختی مرد است» [17] و نیز از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: « میراث خدا از بنده مومنش فرزند صالحی است که برایش طلب آمرزش کند » [18] و «فرزند صالح ، میراث خدا است پس از مرگ مومن» [19].
اما آیا به راستی با این همه تشویق و ترغیب نسبت به امر مقدس ازدواج ، تشکیل خانواده و فرزند پروری ، آیا اسلام نسبت به آسایش خانواده و مدیریت آن نظری ندارد؟ پاسخ این پرسش در حدیث هایی است که به عایله کم تر ( و نه لزوما فرزند کم تر ) اشاره دارند .
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید : « اندک عیالى یکى از دو (یک دوم) توانگرى بود» [20]
به قول شاعر[21]:
الغرض از یسر وسعت یک رقم
مال باشد هر چه هست از بیش و کم‏
قسم دوم کم عیالى را بدان
این یکى را هم ز اقسامش بخوان‏
اما به نظر می رسد این دست روایات که به کم تر بودن عایله اشاره می کنند اولا درباره ولد و فرزند صراحت ندارند گرچه از آثار عیال کم ، فرزند کم هم می تواند باشد. ثانیا با نظر به دوران صدور چنین روایاتی که چند همسری و کنیزداری رایج بوده ، این احتمال وجود دارد که مراد از عایله کم تر خانواده کم جمعیت تر باشد و نه زاد و ولد کم تر. ثالثا با کنار هم گذاشتن روایات پیشین و این روایت می شود گفت دسته اول در مقام هدایت اجتماعی است که به ازدواج و فرزند پروری و تربیت فرزند تشویق می کند و دسته دوم در مقام هدایت و توصیه فردی است که خانواده معتدل و معمول را بهتر و آسان تر از خانواده پر عایله برمی شمرد چرا که از نظر اسلام ، حقوق خانواده از جایگاه مهمی برخوردار است و کوتاهی در این حقوق، نکوهش شده است.[22]
در فضای روایات باید به صنف دیگری نیز اشاره کرد که باز نگاه مثبت اما غیر مستقیم دارد ؛ روایات بسیاری که در مقام دعا برای شخص، وارد شده یا ارایه درمان معنوی و دارویی برای افرادی که مشکلی در زمینه تولید نسل داشته اند یا برتر دانستن زن بچه زا بر زن نازا و همچنین روایاتی که در مقام بیان احکام عزل منی و نطفه است . [23]
از طرفی سیره خود ائمه اطهار نیز نشان می دهد ایشان فرزندانی برومند و متعدد داشته اند که امروز نیز شاهد ادامه نسل پر برکت این خاندان هستیم.
در این جا نیکو است نظری داشته باشیم به افزایش و کاهش جمعیت در دنیا و اثرات آن. اصولا مسئله جمعیت در همه عصرها یک مسئله راهبردی است و نمی توان بی مطالعه و کورکورانه نسبت به آن اظهار نظر و جامعه را با خطرهای این ندانم کاری ها تهدید کرد.
حاکم شدن گفتمانی ویژه در اروپا که به بهانه های زیبا اما مخرب ، نهاد خانواده را در دهه های جاری مورد هدف قرار داد و بنیان خانواده را سست و بی ارزش کرد چه حاصلی داشته است؟ کاهش جمعیت، بی بند و باری به بهانه آزادی جنسی ، خانواده های موقت بی ازدواج ، تولید کودکان بی شمار نامشروع بی خانواده و بی هویت ، به رسمیت نشناختن هویت انسانی زن و بی قیدی زن برای کامجویی مردان ، پیدایش جنبش اعتراضی فمنیستی که خود سم مهلک دیگری برای جامعه بشری است، به رسمیت شناختن ازدواج هم جنس بازان و پیامدهای دیگری که انحطاط بشر مدرن و ضد انسان را نوید داد.
اما روزگاری نژاد آرایایی در آلمان برای تسلط بر جهان تلاش می کرد و در پی حفظ و گسترش این نژاد بود همچنان که روزگاری دورتر، نژاد آنگلو ساکسون با مهاجرت به سایر نقاط دنیا و زاد و ولد ، کشور هایی چون کانادا ، آمریکا و استرالیای امروزی را پایه گذاری کردند .
مشکلی که اروپای امروز با آن مواجه است، کاهش نسل اروپایی و افزایش نسل مهاجری است. عاملی که باعث می شود اتحادیه اروپا از پذیرش ترکیه مسلمان سرباز بزند تا راه را برای مهاجرت و سکونت و رفت و آمد میلیون ها ترک مسلمان باز نشود شاید تحقق اروپای مسلمان به تعویق بیافتد.
 
مسلمانان پیش از این نیز از این روش برای انتقال و گسترش اسلام بهره جسته اند . بازرگانان مسلمان ایرانی در هند و چین ، تاریخ  و مذهب و زبان فارسی و اسلامی را به یادگار گذاشته اند . ترویج و گسترش اسلام توسط بازرگانان ایرانی و عمدتاً از طریق جاده ابریشم صورت گرفته‌است. آشنایی اکثر مسلمانان چین با کلمات و واژه‌های اصیل فارسی و استعمال این لغات در مکالمات روزمره زبان چینی مؤید این مدعا است.
 
نتیجه ورود اسلام به چین جمعیتی حدود ۴۰ میلیون مسلمان در چین است که بیشتر آنها در استان‌های شینجیانگ، گانسو، نینگشیا و چینگهای زندگی می‌کنند.
همچنین خانواده های مسلمان  از دیرباز و سپس از دوره عثمانی در بالکان به ویژه بوسنی و هرزه گوین هنوز زندگی می کنند گرچه توطئه اروپایی ها برای نسل کشی آنان، بسیاری از مسلمانان را به کشتن داده است.
 تمدن ۸۰۰ ساله مسلمانان در اسپانیا و تمدن ۲۵۰ ساله آنها در سیسیل باعث شده اسلام به عنوان بخشی از تاریخ اروپا به حساب آید که عمدتا از شمال آفریقا وارد اروپا شدند.
 
حال باید پرسید در کشوری که سرشار از منابع طبیعی، فرصت های فرهنگی و اجتماعی ، پیشینه ای تاریخی و تمدنی دیرپا ، آیینی آسمانی و نجات بخش، مذهبی با آموزه های حیات بخش و آرمان های جهانی و نسلی پراستعداد و قهرمان دارد، چه عاملی باعث شد که مدتی شعار پوچ و اشتباه راهبردی کاهش نسل در آن ترویج شود؟
آیا مدیریت منابع انسانی نباید به ارایه راهکارهای بلند مدت و آینده نگر ، جامعه ایرانی را به سوی پیشرفت مقتدرانه و عزتمند سوق دهد و آن چنان شرایط را فراهم آورد که نسلی مومن، دانشمند و صالح که توانایی مدیریت جهانی دارد تربیت شود.
به نظر می رسد در دوره ای که باید با تلاش مضاعف، خرابی های جنگ بازسازی می شد و رفاه عمومی با عدالت و توسعه متوازن، تامین می شد ، بی عرضگی و واداده گی به مبانی پوچ غربی ، جمعیت ایرانی را یک تهدید یافت و تلاش همه جانبه ای برای پاک کردن صورت مسئله به خرج داد.
مسئله دیگر ، توجیهاتی است که برای کم فرزندی مطرح می شود. به راستی چه کسی ثابت کرده است که تک فرزندها بهتر از دیگران رشد می کنند و مسؤلیت پذیرترند؟! چه کسی پژوهش کرده و دریافته است که چند برادر یا چند خواهر امکان رشد کم تری دارند؟ از کجا معلوم که این داده های فرضی برعکس نباشد؟ شاید تک فرزندها به دلیل مخاطرات بیشتر و کمبود عاطفه و رابطه، ضعیف تر بار بیایند و فرزندان بیش تر به دلیل ارتباطات گسترده تر و همکاری اجتماعی کوچک ، انسان های توانمند تری نباشند؟
از سوی دیگر مصیبت نسل های آینده که تک فرزند بوده اند یا یک برادر یا خواهر داشته اند به جز پیامدهای عاطفی ، حذف تدریجی طبقه ای به عنوان دایی و خاله و عمه و عمو است که نبود این طبقه و ضعف های اجتماعی ، روانی و اخلاقی بی شماری درپی دارد که غفلت از آن جای شگفتی بسیار است.
از سوی دیگر بالا رفتن سن ازدواج ، در عمل باعث شده فرصت بارداری نیز کم شده و زنان در سنین بالا و به صورت محدود مادر شوند که این خود آسیبی جداگانه است.
یک نکته ظریف هم با توجه به اعتقادات مذهبی و شیعی در جامعه ما وجود دارد که به سوره کوثر قرآن کریم برمی گردد. در این سوره به زخم زبان دشمنان پیامبر در باره ادامه نسل آن حضرت اشاره شده و با جملاتی محکم و سنگین آمده است: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ »
ما به تو کوثر[ خیر و برکت فراوان‏] عطا کردیم! پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن! (و بدان) دشمن تو قطعاً بریده‏نسل و بى‏عقب است!
علامه طباطبایی در تفسیر این سوره می نویسد: « اینکه در آخر سوره فرمود:" إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ" با در نظر گرفتن اینکه کلمه" ابتر" در ظاهر به معناى اجاق کور است، و نیز با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور از باب قصر قلب است، چنین به دست مى‏آید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریه‏اى است که خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته، (و برکتى است که در نسل آن جناب قرار داده)، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه، چیزى که هست کثرت ذریه یکى از مصادیق خیر کثیر است، و اگر مراد مساله ذریه به استقلال و یا به طور ضمنى نبود، آوردن کلمه" ان" در جمله" إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ" فایده‏اى نداشت، زیرا کلمه" ان" علاوه بر تحقیق، تعلیل را هم مى‏رساند و معنا ندارد بفرماید ما به تو حوض دادیم، چون که بدگوى تو اجاق کور است و یا بى خبر است. و روایات هم بسیار زیاد رسیده که سوره مورد بحث در پاسخ کسى نازل شده که رسول خدا (ص) را به اجاق کورى زخم زبان زد و این زخم زبان هنگامى بود که قاسم و عبد اللَّه دو فرزندان رسول خدا (ص) از دنیا رفتند،...و چون جمله" إِنَّا أَعْطَیْناکَ ..." در مقام منت نهادن بود، با سیاق متکلم مع الغیر (ما) آمد که بر عظمت دلالت مى‏کند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسول خدا (ص) بود مطلب را با واژه اعطاء که ظاهر در تملیک است بیان داشت و فرمود: ما به تو کوثر عطا کردیم. و این جمله از این دلالت خالى نیست که فرزندان فاطمه (ع) ذریه رسول خدا (ص) هستند، و این خود یکى از خبرهاى غیبى قرآن کریم است، چون همانطور که مى‏بینیم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت برکتى در نسل آن جناب قرار داد، به طورى که در همه عالم هیچ نسلى معادل آن دیده نمى‏شود، آن هم با آن همه بلاها که بر سر ذریه آن جناب آوردند و گروه گروه از ایشان را کشتند» [24] این جاست که باید گفت اگر قرار باشد محدودیتی نیز به صورت موقت اجرا شود نباید شامل خاندان سادات گردد.
اما بی هیچ افراط و تفریطی به خوبی می توان با ملاحظه آیات و روایات ذکر شده که البته بخشی از منابع غنی اسلامی است ، به نتیجه رسید که اسلام ، مشوق ازدواج و تولید مثل است ، مشکلات مالی را مانعی برای ازدواج و تولید نسل نمی داند . نسبت به تربیت جسمانی و روحانی نیز توجه بسیاری دارد و توسعه کیفی و کمی جامعه ایمانی را مدنظر دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] سوره نور: وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ (32)
[2] سوره طلاق: مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (2) وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدْراً (3) ... وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً (4) ذلِکَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً(5)
[3] من تزوج فقد احرز نصف دینه، فلیتق اللّه فی النصف الباقى /جامع الأخبار101 الفصل الثامن و الخمسون فی التزویج
[4النِّکَاحُ مِنْ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْهُ فَقَدْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی / بحارالأنوار ج :100ص :22
[5] اتّخذوا الأهل فانّه ارزق لکم/ من لا یحضره الفقیه، ج‏: 3 ص: 383
[6] من أحبّ فطرتى فلیستسنّ بسنّتى، و إنّ من سنّتى النّکاح / پیام پیامبر، متن‏عربى، ص: 840
[7] من سرّه أن یلقى اللّه طاهرا مطهّرا فلیلقه بزوجة و من ترک التّزویج مخافة العیلة فقد أساء الظّنّ باللّه- عزّ و جلّ / من لا یحضره الفقیه، ج: 3 ص: 385
[8] سوره انعام : قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (151)
[9] سوره اسراء : إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کاَنَ بِعِبَادِهِ خَبِیرَا بَصِیرًا (30) وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیراً (31)
[10] تزوجوا، فإنی مکاثر بکم الأمم یوم القیامة، حتى ان السقط لیجی‏ء محبنطئا على باب الجنة، فیقال له: ادخل! فیقول: لا، حتى یدخل ابواى الجنة قبلى./ من لا یحضره الفقیه، ج: 3 ص: 384
[11] تناکحوا و تناسلوا تکثروا، فانى اباهى بکم الامم یوم القیامة و لو بالسقط./ جامع الأخبار، ص: 101الفصل الثامن و الخمسون فی التزویج
[12] سوره اسراء : وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی‏ صَغیراً (24)
[13]« قالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فینا وَلیداً وَ لَبِثْتَ فینا مِنْ عُمُرِکَ سِنینَ » (18/ شعرا):
[14] من سعادة الرّجل الولد الصّالح / عدة الداعی و نجاح الساعی، ص:86
[15] الولد للوالد ریحانة من اللَّه یشمّها بین عباده، و انّ ریحانتیّ الحسن و الحسین- علیهما السّلام- سمّیتهما باسم سبطى بنى اسرائیل شبرا و شبیرا/ الکافی ج: 6 ص: 2 الجزء السادس . کِتَابُ الْعَقِیقَةِ . بَابُ فَضْلِ الْوَلَدِ
[16] الْوَلَدُ الصَّالِحُ رَیْحَانَةٌ مِنْ رَیَاحِینِ الْجَنَّةِ / من لا یحضره الفقیه، ج3ص:481 بَابُ فَضْلِ الْأَوْلَاد
[17] مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ الْمَرْأَةُ الصَّالِحَةُ وَ الْمَسْکَنُ الْوَاسِعُ وَ الْمَرْکَبُ الْبَهِیُّ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ ... / بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏73، ص:154
[18] مِیرَاثُ اللَّهِ مِنْ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ الْوَلَدُ الصَّالِحُ یَسْتَغْفِرُ لَه / من لا یحضره الفقیه، ج: 3 ص: 481
[19] الْوَلَدُ الصَّالِحُ مِیرَاثُ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِ إِذَا قَبَضَه / مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص: 280
[20] قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْن / الخصال، ج:2 ص: 620
[21] شیخ محمود خوانسارى/ گنج حکمت یا احادیث منظوم، ص: 63
[22]عن مسعدة، عن موسى بن جعفر علیهما السّلام قال: إن عیال الرجل اسراؤه فمن أنعم اللّه علیه نعمة فلیوسع على اسرائه، فان لم یفعل أو شک أن تزول النعمة. / درر الأخبار با ترجمه، متن‏عربى، ص: 724 / و عن ابن عباس قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: من دخل السوق فاشترى تحفة فحملها إلى عیاله کان کحامل صدقة إلى قوم محاویج، و لیبدأ بالإناث قبل الذکور، فإن من فرح ابنة فکأنما أعتق رقبة من ولد إسماعیل، و من أقرّ بعین ابن فکأنما بکى من خشیة اللّه عزّ و جلّ، و من بکى من خشیة اللّه عزّ و جلّ ادخل جنات النعیم./ همان/ و عنه علیه السّلام قال: البنات حسنات و البنون نعمة فالحسنات یثاب علیها و النعم یسأل عنها. / بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج:75 ص: 206
[23] برای نمونه : عن یعقوب الجعفری قال: سمعت أبا الحسن علیه السّلام یقول: لا بأس بالعزل فی ستة وجوه: المرأة التی أیقنت أنها لا تلد، و المسنة، و المرأة السلیطة، و البذیة، و المرأة التی لا ترضع ولدها، و الأمة./ الخصال، ج:1 ص: 328
[24] ترجمه المیزان، ج 20، ص:639