اخلاق كريمه و شريفه حضرت رسول خدا (ص)
مختصري از اخلاق كريمه و شريفه حضرت رسول خدا (ص)
چون راه مى رفت قدمها را به روش مـتكبّران بر زمين نمى كشيد و با تأنّى و وقار راه مى رفت.
و چون به جانب خود ملتفت مى شـد كـه بـا كـسـى سـخـن گـويد به روش ارباب دولت(پولداران و قدرتمندان) به گوشه چشم نظر نمى كرد بـلكـه بـا تـمـام بـدن مـى گـشـت و سـخـن مـى گـفـت.
و در اكـثـر احوال ديده اش به زير بود و نظرش به سوى زمين زياده بود.
و هركه را مى ديد مبادرت بـه سـلام مـى نـمـود.
و انـدوهـش پيوسته بود(مدام به فكر آخرت خود و سعادت مردم بود) و فكرش دائم و هرگز از فكرى و شغلى خـالى نـبـود(بي كار نمي نشست) .
و بـدون احـتـيـاج سـخن نمى فرمود و كلمات جامع مى گفت كه لفظش اندك و مـعـنيش بسيار بود و از افاده مقصود قاصر نبود(صريح و شفاف بود) و ظاهر كننده حق بود.
و نرم خوي بود و درشـتى و غلظت در اخلاق كريمش نبود.
و كسى را حقير نمى شمرد .
و نعمت اندك را عظيم مى دانست و هيچ نعمتى را مذمّت نمى فرمود امّا خوردنى و آشاميدنى را مدح هم نمى فرمود .
و بـراى از دست رفتن امور دنيا به غضب نمى آمد و از براى خدا چنان به خشم درمى آمد كه كسى او را نمى شناخت.
و چون اشاره مى فرمود با دست اشاره مى نمود نه با چشم و ابرو .
و چون شـاد مـى شـد ديـده بـر هـم مـى گـذاشـت و بـسيار اظهار فرح نمى كرد.
و اكثر خنديدن آن حـضـرت تـبـسـم بـود و كـم بـود كـه صـداى خـنـده آن حضرت ظاهر شود و گاه دندانهاى نـورانيش مانند دانه هاى تگرگ، در هنگام خنديدن ظاهر مى شد.
و هركس را به قدر علم و فضيلت در دين زيادتى مى داد و در خور احتياج متوجّه ايشان مى شد و آنچه به كار ايشان مى آمد و موجب صلاح امّت بود براى ايشان بيان مى فرمود ومكرر مى فرمود كه حاضران آنچه از من مى شنوند به غائبان برسانند.
و مى فرمود كه برسانيد به من حاجت كسى را كه حاجت خـود را بـه مـن نمي تـوانـد برسـاند.
و كسى را بر لغزش و خطاى سخن مؤ اخذه نمى فرمود(تكه كلام اشتباه سخن ديگران را به روي آنان نمي آورد).
و طلب كنندگان علم به مجلس آن حضرت داخل مى شدند، و متفرّق نمى شدند مگر آنـكـه از حلاوت علم و حكمت چشيده بودند.
و از شرّ مردم در حَذَر بود امّا از ايشان كناره نمى گرفت و خـوشـروئى و خوشخوئى را از ايشان دريغ نمى داشت .
و جستجوى اصحاب خود مى نـمـود و احـوال ايـشـان مـى گـرفـت و هـرگـز غـافـل از احـوال مـردم نـمـى شـد مـبـادا كـه غـافـل شـونـد و بـه سـوى بـاطـل مـيـل كـنـنـد.
و نـيـكـان خـلق را نـزديـك خـود جـاى مـى داد.
و افـضل خلق نزد او كسى بود كه خيرخواهى او براى مسلمانان بيشتر باشد.
و بزرگترين مردم نزد او كسى بود كه مواسات و معاونت و احسان و يارى مردم بيشتر كند.
(برگرفته از کتاب منتهی الامال نوشته شیخ عباس قومی)
اميد است كه ما هم از سيره  و روش آن حضرت الگو بگيريم  و از روش هاي غربي پرهيز كنيم تا محبت ها در ميانمان زياد شود و سعادتمند گرديم.
 امام خامنه ای : شما جوان های دانشجو، افسران جوان این جبهه اید؛ نگفتیم سربازان؛ چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش؛ برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز، هیچ گونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می گوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه ها و یگان های بزرگ؛ چون آنها طراحی های کلان را می کنند. افسر جوان، توی صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست می بیند؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را می آزماید. لذا اینها افسران جوانند. دانشجو، نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند؛ عمل هم دارند؛ توی صحنه هم حضور دارند؛ اوضاع را هم می بینند؛ در چهارچوب هم کار می کنند.
	  امام خامنه ای : شما جوان های دانشجو، افسران جوان این جبهه اید؛ نگفتیم سربازان؛ چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش؛ برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز، هیچ گونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می گوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه ها و یگان های بزرگ؛ چون آنها طراحی های کلان را می کنند. افسر جوان، توی صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست می بیند؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را می آزماید. لذا اینها افسران جوانند. دانشجو، نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند؛ عمل هم دارند؛ توی صحنه هم حضور دارند؛ اوضاع را هم می بینند؛ در چهارچوب هم کار می کنند.