آداب مجلس پيامبر(ص)
آداب مجلس پيامبر (ص)
آداب مجلس آن حضرت چنين بود كه در مجلسى نمى نشست و برنمى خاست مگر با ياد خدا .
و در مـجـلس جـاى مـخـصـوص بـراى خـود قـرار نـمـى داد و نـهى مى فرمود از اين.
و چون داخل مجلس مى شد، در آخر مجلس كه خالى بود مى نشست و مردم را به اين ، امر مى فرمود و بـه هـر يـك از اهـل مجلس خود بهره اى از اكرام و التفات(توجه) مى رسانيد.
و چنان معاشرت مى فرمود كه هر كس گمان ميكرد نزد او گرامى ترين خلق است .
و با هركه مى نشست تـا او اراده بـرخـاسـتـن نـمى كرد برنمى خاست .
و هركه از او حاجتى مى طلبيد اگر مقدور بـود روا مـى كـرد والاّ به سخن نيكى و وعده خوبي او را راضى مى كرد.
و اخلاق وسيعش همه خلق را فرا گرفته بود و همه كس نزد او در حقّ مساوى بودند.
مجلس شريفش ، مجلس بردبارى و حيا و راستى و امانت بود و صداها در آن بلند نمى شد و بَدِ كسى در آن گفته نمى شد و بدى از آن مجلس مذكور نمى شد(خبر بدي از آن مجلس بيرون نمي رفت).
و اگر از كسى خطائى صـادر مـى شـد نـقـل نمـى كردند و همه با يكديگر در مقام عدالت و انصاف و احسان بودند ويـكـديـگـر را به تقوى و پرهيزكارى وصيّت مى كردند و بايكديگر در مقام تواضع و شكستگى بودند.
پيران را احترام مى كردند و بر خردسالان رحم مى كردند و غريبان را رعـايـت مى كردند.
و سيرت آن حضرت با اهل مجلس چنان بود كه پيوسته گشاده رو و نرم خـو بـود و كسى از همنشينى او متضرّر نمى شد.
و صدا بلند نمى كرد و فحش نمى گفت و عـيـب مـردم نمى كرد و بسيار مدح مردم نمى كرد .
و اگر چيزى واقع مى شد كه مرضىّ طبع مـسـتـقـيمش نبود تغافل مى فرمود(وانمود مي كرد كه متوجه نشده است) و كسى از او نااميد نبود .
و مجادله نمى كرد و بسيار سخن نـمـى گـفـت .
و قـطـع نـمـى فـرمـود سـخـن احـدى را مـگـر آنـكـه بـاطـل گـويـد.
و چـيـزى كه فايده نداشت متعرّض آن نمى شد.
و كسى را مذمّت نمى كرد و احدى را سرزنش نمى فرمود.
و عيبها و لغزشهاى مردم را تفحص نمى نمود .
و بر سوء ادب غريبان و اعرابيان صبر مى فرمود حتّى اينكه صحابه، اعرابيان را به مجلس مى آوردند كه ايشان سؤ ال كنند و خود مستفيد شوند.
********************
در خبر است كه جوانى نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم آمد و گفت : مي شود كه مـرا اجازه دهي تا زنا كنم ، اصحاب بانگ بر وى زدند، پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سـلّم فـرمـود: نـزديـك مـن آى ، آن جـوان پـيش آمد، فرمود: هيچ دوست مى دارى كه كسي بـامـادر تو زنا كند يا با دختر و خواهر تو و همچنين با عمّات و خالات و خويشان خود اين كار روا دارى ؟ عرض كرد: راضي نيستم . فرمود: همه بندگان خداى چنين باشند. آنگاه دست مبارك بر سينه او فرود آورد و گفت : (اَللّهُمَّ اغْفِرْ ذَنْبَهُ وَ طَهِّرْ قَلْبَهُ وَحصِّنْ فَرْجَهُ) ديـگـر از آن پـس بـه جـانـب هـيـچ زن بـيـگـانـه ديـده نـشـد.
و از (سـيـره ابـن هـشـام ) نـقـل شـده كه گفته در زمان حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم لشكر اسلام به جـبـل طـىّ آمـدنـد و فـتـح كردند و اُسَرائى از آنجا به مدينه آوردند كه در ميانه آنها دختر حـاتـم طـائى بـود. چـون پـيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم آنها را ديد دختر حاتم خـدمـتـش عـرض كـرد: يـا رسول اللّه ، هَلَكَ الْوالد وَ غابَ الْوافِد؛ يعنى پدرم حاتم مرده و برادرم عدىّ بن حاتم به شام فرار كرده بر ما منّت گذار و ببخش ما را، خدا بر تو منّت گـذارد. رُوز اوّل و دوم حـضـرت جـوابـى بـه او نـفـرمود، روز سوّم كه ايشان را ملاقات فـرمـود امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام بـه آن زن اشـاره فـرمـود كـه دوبـاره عـرض حـال كـن ، آن زن سـخـن گـذشـتـه را تكرار كـرد، رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلّم فـرمـود: انتظار ميكشم قـافـله اميني پيدا شود تا ترا به ولايتت بفرستم و او را عفو فرمود. اينگونه بود روش آن حضرت با كفّار.
(برگرفته از کتاب منتهی الامال نوشته شیخ عباس قومی)
اميد است كه ما هم از سيره و روش آن حضرت الگو بگيريم و از روش هاي غربي پرهيز كنيم تا محبت ها در ميانمان زياد شود و سعادتمند گرديم.
امام خامنه ای : شما جوان های دانشجو، افسران جوان این جبهه اید؛ نگفتیم سربازان؛ چون سرباز فقط منتظر است که به او بگویند پیش؛ برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز، هیچ گونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می گوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه ها و یگان های بزرگ؛ چون آنها طراحی های کلان را می کنند. افسر جوان، توی صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست می بیند؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را می آزماید. لذا اینها افسران جوانند. دانشجو، نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند؛ عمل هم دارند؛ توی صحنه هم حضور دارند؛ اوضاع را هم می بینند؛ در چهارچوب هم کار می کنند.